محل تبلیغات شما

☂خاطرات خیس☂



سلامی دوباره به دنیای مجازی.

این چن وقته نبودم  چون حالم خوب  بود حال دلم خوب بود ولی حالا دوباره اومدم و این بار با کوله باری غمگین تر و پردرد تر اومدم تا دوباره نوشتنو شروع کنم چون بازم حالم مثل گذشته ک ن بدتر از گذشته شده اومدم به دنیای مجازی چون اینجا تنها جاییه که میتونم درد دلمو بنویسم و کسی چیزی بهم نگه این چن وقتی ک حالم خوب و خوش بود فکر میکردم  بالاخره خدا منو دید فکر میکردم این خوشی برای همیشه اومده توی زندگیم  فکر میکردم موندنیه ولی نمیدونستم یادم نبود که هیچوقت دنیا دوس نداره منو خوشحال ببینه سه روزه (از15 ابان 98)دوباره دردام شروع شد دردی که اونقدر شدید بود که تمام مغز و قلبمو سوزونده و درگیرم کرده اما هر چی فکر میکنم به هر راهی فکر میکنم باز به بن بست میرسم .
چقدر سخته که یکیو دوس داشته باشی و حاضر باشی براش جونتو بدی ولـی اونم همین حسو به یکــی دیگه  داشته باشه و یکیدیگرو دوس داشته باشه و حالش با یکی دیگه خوش باشه و تو مجبوری به روی خودت نیاری  و توی واقعیت چشات و صورتت پر اشک باشه و اونقدر که کل صورتت خیس باشه اما براش ی استیکر خنده فرستی  که نفهمه توی دلت چیه نفمه ک چقدر ناراحتی  و غصه میخوری که داری جون میکنی تا به روی خودت نیاری . چقدر سخته شبو روزتو به اون فکر کنی  ولی اونم شبو روزشو به کسی دیگه
 نمیدونم چرا دنیا اینجوریه نمیدونم چرا آدماش اینجورین که میان تو زندگیت وابستت میکنن،عاشقت میکنن اما تا میبینن غرقشون شدی میگن بسه تموم  و تو میمونی و یه دل پرد درد و عاشق و یه خاطره هایی که  مثل یه فیلم هر لحظه از جلو چشات رد میشن .نمیدونم چرا زندگیم اینجوریه  نمیدونم دارم تاوان کدوم گناهمو پس میدم که تا به یکی وابسته میشم یا به یکی اعتماد میکنم تا فکر میکنم زندگیم داره  رو به خوشی میره و منم میتونم و اجازه دارم شاد باشم سریع بعد ی مدت همچی بهم میریزه نمیدونم  شاید خدا دوسم نداره و منو نمیبینه شاید کاری کردم که دارم چوبشو  میخورم  . نمیدونم نمیدونم . هر چی فکر میکنم به جایی نمیرسم  میدونم اگه اون ابن نوشته هامو بخونه بهم میخنده  و مسخرم میکنه  و میگه دختره چه دیوونست  اما عیبی نداره  بزار بهم بخنده  ._ولی  یه جمله اون از پانزدهم تا الان روی مغزمه  اینکه بعد سوالم گفت ((اره برگشت)) . همه جملات اون روزش دونه دونه توی مغزم مرور میشه  و عذابم میده و تا خودش نخواد من نمیتونم کاری کنم  فقط تنها کاری که از دستم بر میاد منتظر مونده  و امید به خدا داشتنه  و اینکه دلخوش باشم  که روزی برمیگرده و پیشم میمونه برای همیشه  ولی میدونم خیال دست نیافتنییه چون اون میره پی عشق خودش  ورفتنش مساویست با از بین رفتن زندگی من چون دیگه چیزی برام  معنیی نداره دیگه بعد اون به چیزی فکر نمیکنم   فقط  منتظر میمونم تا مرگم برسه . اما با اونکه میدونم نمیشه و موندگار نی  با اونکه میدونم نه قلبش و ن ذهنش پیش  من نیس و مال من نمیشه اما بازم همچنان منتظرشم  میدونم الان بهم میگین چقد این دختره دیوونست  با اونکه میدونه تو ی این بازی بازندست   ولی باز  تو ی بازی میمونه و منتظرشه . اره من دیوونم و میخوام دیوونه بمونم  میخوام منتظرش بمونم   شاید معجزه شد شاید خدا  برای یکبار  هم که شده منو دید . اره عشقم همیشه بیادتم و منتظرت میمانم  و تا همیشه دوستت دارم و خواهم داشت ❤️❤️

از شب پرسیدم برای عزیزترین چی بنویسم ؟ 
گفت بنویس بی تو فردایی ندارم . . .
پس عشقم برگرد که بی تو فردایی ندارم 
دل نوشته /ابان /98


ميترسم از بعضي آدم ها
آدمهایی که امروز دوستت دارند
فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند
فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی
فردا خشم و قهر و نامهربانيشان را
آدمهایی که امروز قدرشناس محبتت هستند
فردا طلبکار محبتت
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند
فردا سخت بر زمینت می زنند!

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه موعود مسجدسلیمان football